لطیفه های قرآنی
جلوگيري از آزار كودكان
شخصي كه به ديوانگي اشتهار داشت در شهر بغداد از آزار و سنگ اندازي كودكان ميگريخت تا اينكه به خانه بزرگي رسيد. به نزدش دويد و اين آيه را خواند:«يا ذَالْقَرْنَينِ أِنَّ يأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْاَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلَي أَنْ تَجْعَلَ بَينَنَا وَ بَينَهُمْ سَداًّ»؛«اي ذوالقرنين! يأجوج و مأجوج فساد [و خونريزي] ميكنند؛ آيا چنانچه ما خرج آن را به عهده بگيريم، سدي ميان ما و آنها ميبندي [كه از شر آنان آسوده شويم] .»خواجه از اقتباس او به اين آيه متعجب شد و كودكان را از آزار او برحذر داشت و از طعام سيرش ساخت.
نظرات شما عزیزان: